×

سلام من در مورد حذف سجل کیفری سوال داشتم. قاضی در حکم اولیه بهًصرتحت بیان کرده که بعد از ٢ سال بایدًحذف شود اما میخواستم مسیر حذف قطعی آنرا جویا شوم با تشکر

با عرض سلام من داداشم سال 86 به قتل رسیده ولی هنوز قاتلش پیدا نشده من شنیدم اگه قاتل بعد5سال پیدا نشه دیه تعلق میگیره ایا درست است یا نه.منظورم اینکخ از طرف سازمان دیه ،دیه تعلق میگیره

سلام یکی از بستگان در رابطه با فروش شیشه بمقدار یک و ... گرم دستگیر شده (مدت تقریبا بیست روز پیش یکبار دادگاه تشکیل شده شده و ظاهر حکم به تقریبا 2 سال زندان داده اند الان چکار می شود کرد و ایا گرفتن وکیل موثر است؟ با تشکر

با سلام و خسته نباشید خواهر اینجانب مقداری طلا به ارزش 50000000ریال در زمان ازدواج به خانه شوهر برده است که جهار سال است که اختلاف پیدا کرده و شوهرش باوی ناسازگاری دارد و خواهر با فروختن طلای خود مبلغ در توسط شوهرش به صورت فیش واریز کرده سپس خواهرم به خانه پدری برگشته و چاره ای بجر طلاق ندارد بنابراین شوهرش در مرحله اقدام به شکایت طلب به استناد فیش واریزی نموده است خواهشمند است راه حلی برای جواب دادن این مشکل و برگردان مبلغ فوق از طرف من به خواهر ارسال ودر روز دادگاه به شوهرش ارسال فرمایید در ضمن فیش واریزی به نام شوهرش می باشد

تخلفات اداری

بنام خدا با عرض سلام و ادب حضور شما وکلای محترم احتراما اینجانب جهانگیر مقدم اهل و ساکن اصفهان باستحضار میرسانم حدود 9 ماه است که پدرم دار فانی را وداع کرده اند. از ایشان خانه ای بر جا مانده که چهار ونیم دانگ آن بنام یکی از خواهران و مابقی بنام مرحوم پدرم میباشد . با توجه باینکه اینجانب فغلا نیاز به گرفتن ارث پدریم میباشم و خواهرم از ارایه مدارک حتی برای انحصار وراثت خودداری میکند و این موضوع باعث تفرقه و جدایی سایر برادارن و خواهر دیگرم گردیده آیا من به تنهایی میتوانم با اریه دادخواست به دادگاه او را وادار به فروش منزل پدری و یا حداقل پرداخت سهم الارث خود نمایم . ما جمعا 4 برادر و 2 خواهر هستیم . آیا مادرمان هم از زمین خانه ارث میبرد یا نه . لطفا در این زمیبنه و راحت ترین راه برای گرفتن سهم الارث بنده را راهنمایی فرمایید

روابط نامشروع

سلام علیکم احتراما بدینوسیله به استحضار می رساند که اینجانب رضا مظهر فرزند اصغر در پی اختلافاتی که با خانواده همسرم بدلیل داشتن مشکلات اعصاب و روان وتحت نظر پزشک فوق متخصص اعصاب روان بودن وی (دکتراعتمادی فر-اراک) وعدم اطلاع بنده از این موضوع بسیار مهم که بعد از چندین ماه زندگی مشترک این موضوع بر ملا شد وبه همین دلیل استارت اختلافات ما زده شد و نامبرده به تحریک پدر ومادرو برادرش اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نمودند وبرایم در تاریخ 4/2/91 اخطاریه ای رسید که با مراجعه به کلانتری12معلوم شد که برای مهریه می باشد ومقررشد فردا 5/2/91 ساعت 9صبح با مراجعه به کلانتری مقدمات پرداخت انجام شود لذا اقدام به مهیا سازی وخرید سکه وتهیه پول نقد بابت پرداخت مهریه کردم و لذا مقارن ساعت 9صبح تاریخ 5/2/91 به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مشخص شد که مامورپرونده (استوار انوشه) در محل کلانتری حضور ندارند بنابراین به افسر نگهبان وقت (سروان بالیده) مراجعه وموضوع را مطرح کردم که وی اعلام نمودند به دلیل حضور استوار انوشه در جلسه دو ساعت دیگر مراجعه نمایید که هنگام خروج از کلانتری احمد نجفی سد راه بنده شده و گفت: کجا می روی؟ گفتم که به من اعلام نمودند که دو ساعت دیگر مراجعه کنم وی گفت نرو صبر کن الان زنگ میزنم تا استوار انوشه بیاید ولی بنده به حرکت خود ادامه داده و سوار ماشینم شدم وبه دفترکارم برگشتم بعد از چند دقیقه دیدم که معصومه نجفی (همسرم) با هیاهو و سر وصدا وارد دفتر کارم شد ومن نیز چون بیرون کار داشتم از دفتر بیرون آمدم و سوار ماشینم (پژو405 نقره ای) شدم ولی نامبرده به سرو صدا و آبروریزی خود ادامه داد که همسایه ها نیز شاهد وناظر این اتفاق بودند و وی به زور سوار ماشینم شد وبه سوی کلانتری حرکت کردیم حدود صد متر جلوتر(جلو مدرسه سر کار توکلی زیر پل هوایی) رسیده بودیم که ناگهان یک ماشین پراید سفید رنگ به رانندگی احمد نجفی و به سرنشینی محمد نجفی جلو ماشین من پیچید وترمز کرد هر دو پیاده شده واحمد نجفی در ابتدا چند لگد به درب ماشینم کوبید لذا من نیز از ماشین پیاده شدم که او با من درگیر شد و به همراه محمد نجفی مرا مورد ضرب وجرح قراردادند (در همین حین جمعیت زیادی که تعداد آنها بیش از صد نفر بود در محل جمع شدند که هم اکنون حدود بیش از ده نفر از آنها را پیدا کرده ام که چندین نفر آنها حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند) و احمد نجفی مدارک ماشینم از روی داشبورد برداشت و درب عقب ماشینم را باز کرد و کیف سامسونت کرم قهوه ای رنگم را نیز سرقت کرد و کیف را به معصومه نجفی داد و هر دو (احمد و معصومه نجفی) با ماشین پراید خود از صحنه متواری شدند که در این حین من قصد تعقیب آنها را داشتم که پدر آنها محمد نجفی طبق نقشه قبلی مرحله جدید درگیری با من را شروع کرد و مانع از تعقیب من شد. که در این در گیری گوشی موبایل وی شکسته و در ماشین من پخش وپلا شد که هنوز هم در اختیار دارم و لذا بعد از نا امیدی از تعقیب و گریز نامبردگان ناچار به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مراتب را صورتجلسه نمودیم که در این لحظه سرکار استوار انوشه نیز آمدند و اعلام کردند که شما بازداشت هستید و دیگر به بنده اجازه هیچ کاری را ندادند تا بقیه مراحل احقاق حق از قبیل تنظیم شکایت – مراجعه به پزشکی قانونی و حتی مراحل دیگر را انجام دهم و لذا با ماموری مرا به شعبه پنجم حقوقی خانواده معرفی نمودند که در شعبه نیز بدلیل برنامه ریزی هماهنگ و بی نقص نامبردگان علنا من چیزی برای پرداخت مهریه نداشتم و اینجانب کاملا بی گناه و ناجوانمردانه روانه زندان شدم نکته قابل توجه اینکه در برگ رسید زندانی نیز به مجروح بودن اینجانب از ناحیه چشم چپ و لب به وضوح اشاره شده است و از این به بعد بود که نامبردگان سواره و بنده پیاده شدم و از زندان شکواییه ای تنظیم و ارسال نمودم ولی متاسفانه تاکنون هیچ موقع به حقم نرسیدم و لذا با تلاشهای فراوان پرونده ای در شعبه اول دادیاری(930383) به جریان افتاد ولی متاسفانه قاضی محترم پرونده برای بار دیگر اقدام به پایمال نمودن حق و حقوقم کرده و پرونده را رد نمودند بنابراین جهت جلوگیری از پیشامدهای ناگوار و ناخوشایند بعدی برای احقاق حق و حقوق ضایع و تباه شده ام به حضرتعالی پناه آورده ام چون این کیف برایم بیشتر از دو ملیارد ریال ارزش مالی بعلاوه کلیه اسناد و مدارکم دارد و بنده حدود یک ملیارد ریال به بانکها بدهکار میباشم – شغلم را از دست دادم – کارگران و راننده ام را از دست دادم – ماشینم را فروختم – پدرم یک قطعه زمین در بسیج 2 داشت آنرا نیز فروختیم پس دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این مساله دارد زندگی حال حاضرم را نیز به نابودی میکشاند ولی نکته جالب این است که بسیار نیز امیدوارم به اینکه با استعانت از خداوند منان و پروردگار متعال و مساعدتها و دستورات لازم و بجای جنابعالی به آنچه که حقم بوده و توسط این سه نفر سارق زورگیر پایمال شده است خواهم رسید پیشاپیش از همکاریهای بی دریغ حضرتعالی کمال تقدیر و تشکر فراوان معمول میگردد. – اجرکم عندالله. با تقدیم و تجدید احترام فراوان – رضا مظهر تلفن تماس 09124553530

سلام علیکم احتراما بدینوسیله به استحضار می رساند که اینجانب رضا مظهر فرزند اصغر در پی اختلافاتی که با خانواده همسرم بدلیل داشتن مشکلات اعصاب و روان وتحت نظر پزشک فوق متخصص اعصاب روان بودن وی (دکتراعتمادی فر-اراک) وعدم اطلاع بنده از این موضوع بسیار مهم که بعد از چندین ماه زندگی مشترک این موضوع بر ملا شد وبه همین دلیل استارت اختلافات ما زده شد و نامبرده به تحریک پدر ومادرو برادرش اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نمودند وبرایم در تاریخ 4/2/91 اخطاریه ای رسید که با مراجعه به کلانتری12معلوم شد که برای مهریه می باشد ومقررشد فردا 5/2/91 ساعت 9صبح با مراجعه به کلانتری مقدمات پرداخت انجام شود لذا اقدام به مهیا سازی وخرید سکه وتهیه پول نقد بابت پرداخت مهریه کردم و لذا مقارن ساعت 9صبح تاریخ 5/2/91 به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مشخص شد که مامورپرونده (استوار انوشه) در محل کلانتری حضور ندارند بنابراین به افسر نگهبان وقت (سروان بالیده) مراجعه وموضوع را مطرح کردم که وی اعلام نمودند به دلیل حضور استوار انوشه در جلسه دو ساعت دیگر مراجعه نمایید که هنگام خروج از کلانتری احمد نجفی سد راه بنده شده و گفت: کجا می روی؟ گفتم که به من اعلام نمودند که دو ساعت دیگر مراجعه کنم وی گفت نرو صبر کن الان زنگ میزنم تا استوار انوشه بیاید ولی بنده به حرکت خود ادامه داده و سوار ماشینم شدم وبه دفترکارم برگشتم بعد از چند دقیقه دیدم که معصومه نجفی (همسرم) با هیاهو و سر وصدا وارد دفتر کارم شد ومن نیز چون بیرون کار داشتم از دفتر بیرون آمدم و سوار ماشینم (پژو405 نقره ای) شدم ولی نامبرده به سرو صدا و آبروریزی خود ادامه داد که همسایه ها نیز شاهد وناظر این اتفاق بودند و وی به زور سوار ماشینم شد وبه سوی کلانتری حرکت کردیم حدود صد متر جلوتر(جلو مدرسه سر کار توکلی زیر پل هوایی) رسیده بودیم که ناگهان یک ماشین پراید سفید رنگ به رانندگی احمد نجفی و به سرنشینی محمد نجفی جلو ماشین من پیچید وترمز کرد هر دو پیاده شده واحمد نجفی در ابتدا چند لگد به درب ماشینم کوبید لذا من نیز از ماشین پیاده شدم که او با من درگیر شد و به همراه محمد نجفی مرا مورد ضرب وجرح قراردادند (در همین حین جمعیت زیادی که تعداد آنها بیش از صد نفر بود در محل جمع شدند که هم اکنون حدود بیش از ده نفر از آنها را پیدا کرده ام که چندین نفر آنها حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند) و احمد نجفی مدارک ماشینم از روی داشبورد برداشت و درب عقب ماشینم را باز کرد و کیف سامسونت کرم قهوه ای رنگم را نیز سرقت کرد و کیف را به معصومه نجفی داد و هر دو (احمد و معصومه نجفی) با ماشین پراید خود از صحنه متواری شدند که در این حین من قصد تعقیب آنها را داشتم که پدر آنها محمد نجفی طبق نقشه قبلی مرحله جدید درگیری با من را شروع کرد و مانع از تعقیب من شد. که در این در گیری گوشی موبایل وی شکسته و در ماشین من پخش وپلا شد که هنوز هم در اختیار دارم و لذا بعد از نا امیدی از تعقیب و گریز نامبردگان ناچار به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مراتب را صورتجلسه نمودیم که در این لحظه سرکار استوار انوشه نیز آمدند و اعلام کردند که شما بازداشت هستید و دیگر به بنده اجازه هیچ کاری را ندادند تا بقیه مراحل احقاق حق از قبیل تنظیم شکایت – مراجعه به پزشکی قانونی و حتی مراحل دیگر را انجام دهم و لذا با ماموری مرا به شعبه پنجم حقوقی خانواده معرفی نمودند که در شعبه نیز بدلیل برنامه ریزی هماهنگ و بی نقص نامبردگان علنا من چیزی برای پرداخت مهریه نداشتم و اینجانب کاملا بی گناه و ناجوانمردانه روانه زندان شدم نکته قابل توجه اینکه در برگ رسید زندانی نیز به مجروح بودن اینجانب از ناحیه چشم چپ و لب به وضوح اشاره شده است و از این به بعد بود که نامبردگان سواره و بنده پیاده شدم و از زندان شکواییه ای تنظیم و ارسال نمودم ولی متاسفانه تاکنون هیچ موقع به حقم نرسیدم و لذا با تلاشهای فراوان پرونده ای در شعبه اول دادیاری(930383) به جریان افتاد ولی متاسفانه قاضی محترم پرونده برای بار دیگر اقدام به پایمال نمودن حق و حقوقم کرده و پرونده را رد نمودند بنابراین جهت جلوگیری از پیشامدهای ناگوار و ناخوشایند بعدی برای احقاق حق و حقوق ضایع و تباه شده ام به حضرتعالی پناه آورده ام چون این کیف برایم بیشتر از دو ملیارد ریال ارزش مالی بعلاوه کلیه اسناد و مدارکم دارد و بنده حدود یک ملیارد ریال به بانکها بدهکار میباشم – شغلم را از دست دادم – کارگران و راننده ام را از دست دادم – ماشینم را فروختم – پدرم یک قطعه زمین در بسیج 2 داشت آنرا نیز فروختیم پس دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این مساله دارد زندگی حال حاضرم را نیز به نابودی میکشاند ولی نکته جالب این است که بسیار نیز امیدوارم به اینکه با استعانت از خداوند منان و پروردگار متعال و مساعدتها و دستورات لازم و بجای جنابعالی به آنچه که حقم بوده و توسط این سه نفر سارق زورگیر پایمال شده است خواهم رسید پیشاپیش از همکاریهای بی دریغ حضرتعالی کمال تقدیر و تشکر فراوان معمول میگردد. – اجرکم عندالله. با تقدیم و تجدید احترام فراوان – رضا مظهر تلفن تماس 09124553530

سلام علیکم احتراما بدینوسیله به استحضار می رساند که اینجانب رضا مظهر فرزند اصغر در پی اختلافاتی که با خانواده همسرم بدلیل داشتن مشکلات اعصاب و روان وتحت نظر پزشک فوق متخصص اعصاب روان بودن وی (دکتراعتمادی فر-اراک) وعدم اطلاع بنده از این موضوع بسیار مهم که بعد از چندین ماه زندگی مشترک این موضوع بر ملا شد وبه همین دلیل استارت اختلافات ما زده شد و نامبرده به تحریک پدر ومادرو برادرش اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نمودند وبرایم در تاریخ 4/2/91 اخطاریه ای رسید که با مراجعه به کلانتری12معلوم شد که برای مهریه می باشد ومقررشد فردا 5/2/91 ساعت 9صبح با مراجعه به کلانتری مقدمات پرداخت انجام شود لذا اقدام به مهیا سازی وخرید سکه وتهیه پول نقد بابت پرداخت مهریه کردم و لذا مقارن ساعت 9صبح تاریخ 5/2/91 به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مشخص شد که مامورپرونده (استوار انوشه) در محل کلانتری حضور ندارند بنابراین به افسر نگهبان وقت (سروان بالیده) مراجعه وموضوع را مطرح کردم که وی اعلام نمودند به دلیل حضور استوار انوشه در جلسه دو ساعت دیگر مراجعه نمایید که هنگام خروج از کلانتری احمد نجفی سد راه بنده شده و گفت: کجا می روی؟ گفتم که به من اعلام نمودند که دو ساعت دیگر مراجعه کنم وی گفت نرو صبر کن الان زنگ میزنم تا استوار انوشه بیاید ولی بنده به حرکت خود ادامه داده و سوار ماشینم شدم وبه دفترکارم برگشتم بعد از چند دقیقه دیدم که معصومه نجفی (همسرم) با هیاهو و سر وصدا وارد دفتر کارم شد ومن نیز چون بیرون کار داشتم از دفتر بیرون آمدم و سوار ماشینم (پژو405 نقره ای) شدم ولی نامبرده به سرو صدا و آبروریزی خود ادامه داد که همسایه ها نیز شاهد وناظر این اتفاق بودند و وی به زور سوار ماشینم شد وبه سوی کلانتری حرکت کردیم حدود صد متر جلوتر(جلو مدرسه سر کار توکلی زیر پل هوایی) رسیده بودیم که ناگهان یک ماشین پراید سفید رنگ به رانندگی احمد نجفی و به سرنشینی محمد نجفی جلو ماشین من پیچید وترمز کرد هر دو پیاده شده واحمد نجفی در ابتدا چند لگد به درب ماشینم کوبید لذا من نیز از ماشین پیاده شدم که او با من درگیر شد و به همراه محمد نجفی مرا مورد ضرب وجرح قراردادند (در همین حین جمعیت زیادی که تعداد آنها بیش از صد نفر بود در محل جمع شدند که هم اکنون حدود بیش از ده نفر از آنها را پیدا کرده ام که چندین نفر آنها حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند) و احمد نجفی مدارک ماشینم از روی داشبورد برداشت و درب عقب ماشینم را باز کرد و کیف سامسونت کرم قهوه ای رنگم را نیز سرقت کرد و کیف را به معصومه نجفی داد و هر دو (احمد و معصومه نجفی) با ماشین پراید خود از صحنه متواری شدند که در این حین من قصد تعقیب آنها را داشتم که پدر آنها محمد نجفی طبق نقشه قبلی مرحله جدید درگیری با من را شروع کرد و مانع از تعقیب من شد. که در این در گیری گوشی موبایل وی شکسته و در ماشین من پخش وپلا شد که هنوز هم در اختیار دارم و لذا بعد از نا امیدی از تعقیب و گریز نامبردگان ناچار به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مراتب را صورتجلسه نمودیم که در این لحظه سرکار استوار انوشه نیز آمدند و اعلام کردند که شما بازداشت هستید و دیگر به بنده اجازه هیچ کاری را ندادند تا بقیه مراحل احقاق حق از قبیل تنظیم شکایت – مراجعه به پزشکی قانونی و حتی مراحل دیگر را انجام دهم و لذا با ماموری مرا به شعبه پنجم حقوقی خانواده معرفی نمودند که در شعبه نیز بدلیل برنامه ریزی هماهنگ و بی نقص نامبردگان علنا من چیزی برای پرداخت مهریه نداشتم و اینجانب کاملا بی گناه و ناجوانمردانه روانه زندان شدم نکته قابل توجه اینکه در برگ رسید زندانی نیز به مجروح بودن اینجانب از ناحیه چشم چپ و لب به وضوح اشاره شده است و از این به بعد بود که نامبردگان سواره و بنده پیاده شدم و از زندان شکواییه ای تنظیم و ارسال نمودم ولی متاسفانه تاکنون هیچ موقع به حقم نرسیدم و لذا با تلاشهای فراوان پرونده ای در شعبه اول دادیاری(930383) به جریان افتاد ولی متاسفانه قاضی محترم پرونده برای بار دیگر اقدام به پایمال نمودن حق و حقوقم کرده و پرونده را رد نمودند بنابراین جهت جلوگیری از پیشامدهای ناگوار و ناخوشایند بعدی برای احقاق حق و حقوق ضایع و تباه شده ام به حضرتعالی پناه آورده ام چون این کیف برایم بیشتر از دو ملیارد ریال ارزش مالی بعلاوه کلیه اسناد و مدارکم دارد و بنده حدود یک ملیارد ریال به بانکها بدهکار میباشم – شغلم را از دست دادم – کارگران و راننده ام را از دست دادم – ماشینم را فروختم – پدرم یک قطعه زمین در بسیج 2 داشت آنرا نیز فروختیم پس دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این مساله دارد زندگی حال حاضرم را نیز به نابودی میکشاند ولی نکته جالب این است که بسیار نیز امیدوارم به اینکه با استعانت از خداوند منان و پروردگار متعال و مساعدتها و دستورات لازم و بجای جنابعالی به آنچه که حقم بوده و توسط این سه نفر سارق زورگیر پایمال شده است خواهم رسید پیشاپیش از همکاریهای بی دریغ حضرتعالی کمال تقدیر و تشکر فراوان معمول میگردد. – اجرکم عندالله. با تقدیم و تجدید احترام فراوان – رضا مظهر تلفن تماس 09124553530

سلام علیکم احتراما بدینوسیله به استحضار می رساند که اینجانب رضا مظهر فرزند اصغر در پی اختلافاتی که با خانواده همسرم بدلیل داشتن مشکلات اعصاب و روان وتحت نظر پزشک فوق متخصص اعصاب روان بودن وی (دکتراعتمادی فر-اراک) وعدم اطلاع بنده از این موضوع بسیار مهم که بعد از چندین ماه زندگی مشترک این موضوع بر ملا شد وبه همین دلیل استارت اختلافات ما زده شد و نامبرده به تحریک پدر ومادرو برادرش اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نمودند وبرایم در تاریخ 4/2/91 اخطاریه ای رسید که با مراجعه به کلانتری12معلوم شد که برای مهریه می باشد ومقررشد فردا 5/2/91 ساعت 9صبح با مراجعه به کلانتری مقدمات پرداخت انجام شود لذا اقدام به مهیا سازی وخرید سکه وتهیه پول نقد بابت پرداخت مهریه کردم و لذا مقارن ساعت 9صبح تاریخ 5/2/91 به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مشخص شد که مامورپرونده (استوار انوشه) در محل کلانتری حضور ندارند بنابراین به افسر نگهبان وقت (سروان بالیده) مراجعه وموضوع را مطرح کردم که وی اعلام نمودند به دلیل حضور استوار انوشه در جلسه دو ساعت دیگر مراجعه نمایید که هنگام خروج از کلانتری احمد نجفی سد راه بنده شده و گفت: کجا می روی؟ گفتم که به من اعلام نمودند که دو ساعت دیگر مراجعه کنم وی گفت نرو صبر کن الان زنگ میزنم تا استوار انوشه بیاید ولی بنده به حرکت خود ادامه داده و سوار ماشینم شدم وبه دفترکارم برگشتم بعد از چند دقیقه دیدم که معصومه نجفی (همسرم) با هیاهو و سر وصدا وارد دفتر کارم شد ومن نیز چون بیرون کار داشتم از دفتر بیرون آمدم و سوار ماشینم (پژو405 نقره ای) شدم ولی نامبرده به سرو صدا و آبروریزی خود ادامه داد که همسایه ها نیز شاهد وناظر این اتفاق بودند و وی به زور سوار ماشینم شد وبه سوی کلانتری حرکت کردیم حدود صد متر جلوتر(جلو مدرسه سر کار توکلی زیر پل هوایی) رسیده بودیم که ناگهان یک ماشین پراید سفید رنگ به رانندگی احمد نجفی و به سرنشینی محمد نجفی جلو ماشین من پیچید وترمز کرد هر دو پیاده شده واحمد نجفی در ابتدا چند لگد به درب ماشینم کوبید لذا من نیز از ماشین پیاده شدم که او با من درگیر شد و به همراه محمد نجفی مرا مورد ضرب وجرح قراردادند (در همین حین جمعیت زیادی که تعداد آنها بیش از صد نفر بود در محل جمع شدند که هم اکنون حدود بیش از ده نفر از آنها را پیدا کرده ام که چندین نفر آنها حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند) و احمد نجفی مدارک ماشینم از روی داشبورد برداشت و درب عقب ماشینم را باز کرد و کیف سامسونت کرم قهوه ای رنگم را نیز سرقت کرد و کیف را به معصومه نجفی داد و هر دو (احمد و معصومه نجفی) با ماشین پراید خود از صحنه متواری شدند که در این حین من قصد تعقیب آنها را داشتم که پدر آنها محمد نجفی طبق نقشه قبلی مرحله جدید درگیری با من را شروع کرد و مانع از تعقیب من شد. که در این در گیری گوشی موبایل وی شکسته و در ماشین من پخش وپلا شد که هنوز هم در اختیار دارم و لذا بعد از نا امیدی از تعقیب و گریز نامبردگان ناچار به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مراتب را صورتجلسه نمودیم که در این لحظه سرکار استوار انوشه نیز آمدند و اعلام کردند که شما بازداشت هستید و دیگر به بنده اجازه هیچ کاری را ندادند تا بقیه مراحل احقاق حق از قبیل تنظیم شکایت – مراجعه به پزشکی قانونی و حتی مراحل دیگر را انجام دهم و لذا با ماموری مرا به شعبه پنجم حقوقی خانواده معرفی نمودند که در شعبه نیز بدلیل برنامه ریزی هماهنگ و بی نقص نامبردگان علنا من چیزی برای پرداخت مهریه نداشتم و اینجانب کاملا بی گناه و ناجوانمردانه روانه زندان شدم نکته قابل توجه اینکه در برگ رسید زندانی نیز به مجروح بودن اینجانب از ناحیه چشم چپ و لب به وضوح اشاره شده است و از این به بعد بود که نامبردگان سواره و بنده پیاده شدم و از زندان شکواییه ای تنظیم و ارسال نمودم ولی متاسفانه تاکنون هیچ موقع به حقم نرسیدم و لذا با تلاشهای فراوان پرونده ای در شعبه اول دادیاری(930383) به جریان افتاد ولی متاسفانه قاضی محترم پرونده برای بار دیگر اقدام به پایمال نمودن حق و حقوقم کرده و پرونده را رد نمودند بنابراین جهت جلوگیری از پیشامدهای ناگوار و ناخوشایند بعدی برای احقاق حق و حقوق ضایع و تباه شده ام به حضرتعالی پناه آورده ام چون این کیف برایم بیشتر از دو ملیارد ریال ارزش مالی بعلاوه کلیه اسناد و مدارکم دارد و بنده حدود یک ملیارد ریال به بانکها بدهکار میباشم – شغلم را از دست دادم – کارگران و راننده ام را از دست دادم – ماشینم را فروختم – پدرم یک قطعه زمین در بسیج 2 داشت آنرا نیز فروختیم پس دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این مساله دارد زندگی حال حاضرم را نیز به نابودی میکشاند ولی نکته جالب این است که بسیار نیز امیدوارم به اینکه با استعانت از خداوند منان و پروردگار متعال و مساعدتها و دستورات لازم و بجای جنابعالی به آنچه که حقم بوده و توسط این سه نفر سارق زورگیر پایمال شده است خواهم رسید پیشاپیش از همکاریهای بی دریغ حضرتعالی کمال تقدیر و تشکر فراوان معمول میگردد. – اجرکم عندالله. با تقدیم و تجدید احترام فراوان – رضا مظهر تلفن تماس 09124553530

سلام علیکم احتراما بدینوسیله به استحضار می رساند که اینجانب رضا مظهر فرزند اصغر در پی اختلافاتی که با خانواده همسرم بدلیل داشتن مشکلات اعصاب و روان وتحت نظر پزشک فوق متخصص اعصاب روان بودن وی (دکتراعتمادی فر-اراک) وعدم اطلاع بنده از این موضوع بسیار مهم که بعد از چندین ماه زندگی مشترک این موضوع بر ملا شد وبه همین دلیل استارت اختلافات ما زده شد و نامبرده به تحریک پدر ومادرو برادرش اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نمودند وبرایم در تاریخ 4/2/91 اخطاریه ای رسید که با مراجعه به کلانتری12معلوم شد که برای مهریه می باشد ومقررشد فردا 5/2/91 ساعت 9صبح با مراجعه به کلانتری مقدمات پرداخت انجام شود لذا اقدام به مهیا سازی وخرید سکه وتهیه پول نقد بابت پرداخت مهریه کردم و لذا مقارن ساعت 9صبح تاریخ 5/2/91 به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مشخص شد که مامورپرونده (استوار انوشه) در محل کلانتری حضور ندارند بنابراین به افسر نگهبان وقت (سروان بالیده) مراجعه وموضوع را مطرح کردم که وی اعلام نمودند به دلیل حضور استوار انوشه در جلسه دو ساعت دیگر مراجعه نمایید که هنگام خروج از کلانتری احمد نجفی سد راه بنده شده و گفت: کجا می روی؟ گفتم که به من اعلام نمودند که دو ساعت دیگر مراجعه کنم وی گفت نرو صبر کن الان زنگ میزنم تا استوار انوشه بیاید ولی بنده به حرکت خود ادامه داده و سوار ماشینم شدم وبه دفترکارم برگشتم بعد از چند دقیقه دیدم که معصومه نجفی (همسرم) با هیاهو و سر وصدا وارد دفتر کارم شد ومن نیز چون بیرون کار داشتم از دفتر بیرون آمدم و سوار ماشینم (پژو405 نقره ای) شدم ولی نامبرده به سرو صدا و آبروریزی خود ادامه داد که همسایه ها نیز شاهد وناظر این اتفاق بودند و وی به زور سوار ماشینم شد وبه سوی کلانتری حرکت کردیم حدود صد متر جلوتر(جلو مدرسه سر کار توکلی زیر پل هوایی) رسیده بودیم که ناگهان یک ماشین پراید سفید رنگ به رانندگی احمد نجفی و به سرنشینی محمد نجفی جلو ماشین من پیچید وترمز کرد هر دو پیاده شده واحمد نجفی در ابتدا چند لگد به درب ماشینم کوبید لذا من نیز از ماشین پیاده شدم که او با من درگیر شد و به همراه محمد نجفی مرا مورد ضرب وجرح قراردادند (در همین حین جمعیت زیادی که تعداد آنها بیش از صد نفر بود در محل جمع شدند که هم اکنون حدود بیش از ده نفر از آنها را پیدا کرده ام که چندین نفر آنها حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند) و احمد نجفی مدارک ماشینم از روی داشبورد برداشت و درب عقب ماشینم را باز کرد و کیف سامسونت کرم قهوه ای رنگم را نیز سرقت کرد و کیف را به معصومه نجفی داد و هر دو (احمد و معصومه نجفی) با ماشین پراید خود از صحنه متواری شدند که در این حین من قصد تعقیب آنها را داشتم که پدر آنها محمد نجفی طبق نقشه قبلی مرحله جدید درگیری با من را شروع کرد و مانع از تعقیب من شد. که در این در گیری گوشی موبایل وی شکسته و در ماشین من پخش وپلا شد که هنوز هم در اختیار دارم و لذا بعد از نا امیدی از تعقیب و گریز نامبردگان ناچار به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مراتب را صورتجلسه نمودیم که در این لحظه سرکار استوار انوشه نیز آمدند و اعلام کردند که شما بازداشت هستید و دیگر به بنده اجازه هیچ کاری را ندادند تا بقیه مراحل احقاق حق از قبیل تنظیم شکایت – مراجعه به پزشکی قانونی و حتی مراحل دیگر را انجام دهم و لذا با ماموری مرا به شعبه پنجم حقوقی خانواده معرفی نمودند که در شعبه نیز بدلیل برنامه ریزی هماهنگ و بی نقص نامبردگان علنا من چیزی برای پرداخت مهریه نداشتم و اینجانب کاملا بی گناه و ناجوانمردانه روانه زندان شدم نکته قابل توجه اینکه در برگ رسید زندانی نیز به مجروح بودن اینجانب از ناحیه چشم چپ و لب به وضوح اشاره شده است و از این به بعد بود که نامبردگان سواره و بنده پیاده شدم و از زندان شکواییه ای تنظیم و ارسال نمودم ولی متاسفانه تاکنون هیچ موقع به حقم نرسیدم و لذا با تلاشهای فراوان پرونده ای در شعبه اول دادیاری(930383) به جریان افتاد ولی متاسفانه قاضی محترم پرونده برای بار دیگر اقدام به پایمال نمودن حق و حقوقم کرده و پرونده را رد نمودند بنابراین جهت جلوگیری از پیشامدهای ناگوار و ناخوشایند بعدی برای احقاق حق و حقوق ضایع و تباه شده ام به حضرتعالی پناه آورده ام چون این کیف برایم بیشتر از دو ملیارد ریال ارزش مالی بعلاوه کلیه اسناد و مدارکم دارد و بنده حدود یک ملیارد ریال به بانکها بدهکار میباشم – شغلم را از دست دادم – کارگران و راننده ام را از دست دادم – ماشینم را فروختم – پدرم یک قطعه زمین در بسیج 2 داشت آنرا نیز فروختیم پس دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این مساله دارد زندگی حال حاضرم را نیز به نابودی میکشاند ولی نکته جالب این است که بسیار نیز امیدوارم به اینکه با استعانت از خداوند منان و پروردگار متعال و مساعدتها و دستورات لازم و بجای جنابعالی به آنچه که حقم بوده و توسط این سه نفر سارق زورگیر پایمال شده است خواهم رسید پیشاپیش از همکاریهای بی دریغ حضرتعالی کمال تقدیر و تشکر فراوان معمول میگردد. – اجرکم عندالله. با تقدیم و تجدید احترام فراوان – رضا مظهر تلفن تماس 09124553530

سلام علیکم احتراما بدینوسیله به استحضار می رساند که اینجانب رضا مظهر فرزند اصغر در پی اختلافاتی که با خانواده همسرم بدلیل داشتن مشکلات اعصاب و روان وتحت نظر پزشک فوق متخصص اعصاب روان بودن وی (دکتراعتمادی فر-اراک) وعدم اطلاع بنده از این موضوع بسیار مهم که بعد از چندین ماه زندگی مشترک این موضوع بر ملا شد وبه همین دلیل استارت اختلافات ما زده شد و نامبرده به تحریک پدر ومادرو برادرش اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نمودند وبرایم در تاریخ 4/2/91 اخطاریه ای رسید که با مراجعه به کلانتری12معلوم شد که برای مهریه می باشد ومقررشد فردا 5/2/91 ساعت 9صبح با مراجعه به کلانتری مقدمات پرداخت انجام شود لذا اقدام به مهیا سازی وخرید سکه وتهیه پول نقد بابت پرداخت مهریه کردم و لذا مقارن ساعت 9صبح تاریخ 5/2/91 به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مشخص شد که مامورپرونده (استوار انوشه) در محل کلانتری حضور ندارند بنابراین به افسر نگهبان وقت (سروان بالیده) مراجعه وموضوع را مطرح کردم که وی اعلام نمودند به دلیل حضور استوار انوشه در جلسه دو ساعت دیگر مراجعه نمایید که هنگام خروج از کلانتری احمد نجفی سد راه بنده شده و گفت: کجا می روی؟ گفتم که به من اعلام نمودند که دو ساعت دیگر مراجعه کنم وی گفت نرو صبر کن الان زنگ میزنم تا استوار انوشه بیاید ولی بنده به حرکت خود ادامه داده و سوار ماشینم شدم وبه دفترکارم برگشتم بعد از چند دقیقه دیدم که معصومه نجفی (همسرم) با هیاهو و سر وصدا وارد دفتر کارم شد ومن نیز چون بیرون کار داشتم از دفتر بیرون آمدم و سوار ماشینم (پژو405 نقره ای) شدم ولی نامبرده به سرو صدا و آبروریزی خود ادامه داد که همسایه ها نیز شاهد وناظر این اتفاق بودند و وی به زور سوار ماشینم شد وبه سوی کلانتری حرکت کردیم حدود صد متر جلوتر(جلو مدرسه سر کار توکلی زیر پل هوایی) رسیده بودیم که ناگهان یک ماشین پراید سفید رنگ به رانندگی احمد نجفی و به سرنشینی محمد نجفی جلو ماشین من پیچید وترمز کرد هر دو پیاده شده واحمد نجفی در ابتدا چند لگد به درب ماشینم کوبید لذا من نیز از ماشین پیاده شدم که او با من درگیر شد و به همراه محمد نجفی مرا مورد ضرب وجرح قراردادند (در همین حین جمعیت زیادی که تعداد آنها بیش از صد نفر بود در محل جمع شدند که هم اکنون حدود بیش از ده نفر از آنها را پیدا کرده ام که چندین نفر آنها حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند) و احمد نجفی مدارک ماشینم از روی داشبورد برداشت و درب عقب ماشینم را باز کرد و کیف سامسونت کرم قهوه ای رنگم را نیز سرقت کرد و کیف را به معصومه نجفی داد و هر دو (احمد و معصومه نجفی) با ماشین پراید خود از صحنه متواری شدند که در این حین من قصد تعقیب آنها را داشتم که پدر آنها محمد نجفی طبق نقشه قبلی مرحله جدید درگیری با من را شروع کرد و مانع از تعقیب من شد. که در این در گیری گوشی موبایل وی شکسته و در ماشین من پخش وپلا شد که هنوز هم در اختیار دارم و لذا بعد از نا امیدی از تعقیب و گریز نامبردگان ناچار به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مراتب را صورتجلسه نمودیم که در این لحظه سرکار استوار انوشه نیز آمدند و اعلام کردند که شما بازداشت هستید و دیگر به بنده اجازه هیچ کاری را ندادند تا بقیه مراحل احقاق حق از قبیل تنظیم شکایت – مراجعه به پزشکی قانونی و حتی مراحل دیگر را انجام دهم و لذا با ماموری مرا به شعبه پنجم حقوقی خانواده معرفی نمودند که در شعبه نیز بدلیل برنامه ریزی هماهنگ و بی نقص نامبردگان علنا من چیزی برای پرداخت مهریه نداشتم و اینجانب کاملا بی گناه و ناجوانمردانه روانه زندان شدم نکته قابل توجه اینکه در برگ رسید زندانی نیز به مجروح بودن اینجانب از ناحیه چشم چپ و لب به وضوح اشاره شده است و از این به بعد بود که نامبردگان سواره و بنده پیاده شدم و از زندان شکواییه ای تنظیم و ارسال نمودم ولی متاسفانه تاکنون هیچ موقع به حقم نرسیدم و لذا با تلاشهای فراوان پرونده ای در شعبه اول دادیاری(930383) به جریان افتاد ولی متاسفانه قاضی محترم پرونده برای بار دیگر اقدام به پایمال نمودن حق و حقوقم کرده و پرونده را رد نمودند بنابراین جهت جلوگیری از پیشامدهای ناگوار و ناخوشایند بعدی برای احقاق حق و حقوق ضایع و تباه شده ام به حضرتعالی پناه آورده ام چون این کیف برایم بیشتر از دو ملیارد ریال ارزش مالی بعلاوه کلیه اسناد و مدارکم دارد و بنده حدود یک ملیارد ریال به بانکها بدهکار میباشم – شغلم را از دست دادم – کارگران و راننده ام را از دست دادم – ماشینم را فروختم – پدرم یک قطعه زمین در بسیج 2 داشت آنرا نیز فروختیم پس دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این مساله دارد زندگی حال حاضرم را نیز به نابودی میکشاند ولی نکته جالب این است که بسیار نیز امیدوارم به اینکه با استعانت از خداوند منان و پروردگار متعال و مساعدتها و دستورات لازم و بجای جنابعالی به آنچه که حقم بوده و توسط این سه نفر سارق زورگیر پایمال شده است خواهم رسید پیشاپیش از همکاریهای بی دریغ حضرتعالی کمال تقدیر و تشکر فراوان معمول میگردد. – اجرکم عندالله. با تقدیم و تجدید احترام فراوان – رضا مظهر تلفن تماس 09124553530

سلام علیکم احتراما بدینوسیله به استحضار می رساند که اینجانب رضا مظهر فرزند اصغر در پی اختلافاتی که با خانواده همسرم بدلیل داشتن مشکلات اعصاب و روان وتحت نظر پزشک فوق متخصص اعصاب روان بودن وی (دکتراعتمادی فر-اراک) وعدم اطلاع بنده از این موضوع بسیار مهم که بعد از چندین ماه زندگی مشترک این موضوع بر ملا شد وبه همین دلیل استارت اختلافات ما زده شد و نامبرده به تحریک پدر ومادرو برادرش اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نمودند وبرایم در تاریخ 4/2/91 اخطاریه ای رسید که با مراجعه به کلانتری12معلوم شد که برای مهریه می باشد ومقررشد فردا 5/2/91 ساعت 9صبح با مراجعه به کلانتری مقدمات پرداخت انجام شود لذا اقدام به مهیا سازی وخرید سکه وتهیه پول نقد بابت پرداخت مهریه کردم و لذا مقارن ساعت 9صبح تاریخ 5/2/91 به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مشخص شد که مامورپرونده (استوار انوشه) در محل کلانتری حضور ندارند بنابراین به افسر نگهبان وقت (سروان بالیده) مراجعه وموضوع را مطرح کردم که وی اعلام نمودند به دلیل حضور استوار انوشه در جلسه دو ساعت دیگر مراجعه نمایید که هنگام خروج از کلانتری احمد نجفی سد راه بنده شده و گفت: کجا می روی؟ گفتم که به من اعلام نمودند که دو ساعت دیگر مراجعه کنم وی گفت نرو صبر کن الان زنگ میزنم تا استوار انوشه بیاید ولی بنده به حرکت خود ادامه داده و سوار ماشینم شدم وبه دفترکارم برگشتم بعد از چند دقیقه دیدم که معصومه نجفی (همسرم) با هیاهو و سر وصدا وارد دفتر کارم شد ومن نیز چون بیرون کار داشتم از دفتر بیرون آمدم و سوار ماشینم (پژو405 نقره ای) شدم ولی نامبرده به سرو صدا و آبروریزی خود ادامه داد که همسایه ها نیز شاهد وناظر این اتفاق بودند و وی به زور سوار ماشینم شد وبه سوی کلانتری حرکت کردیم حدود صد متر جلوتر(جلو مدرسه سر کار توکلی زیر پل هوایی) رسیده بودیم که ناگهان یک ماشین پراید سفید رنگ به رانندگی احمد نجفی و به سرنشینی محمد نجفی جلو ماشین من پیچید وترمز کرد هر دو پیاده شده واحمد نجفی در ابتدا چند لگد به درب ماشینم کوبید لذا من نیز از ماشین پیاده شدم که او با من درگیر شد و به همراه محمد نجفی مرا مورد ضرب وجرح قراردادند (در همین حین جمعیت زیادی که تعداد آنها بیش از صد نفر بود در محل جمع شدند که هم اکنون حدود بیش از ده نفر از آنها را پیدا کرده ام که چندین نفر آنها حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند) و احمد نجفی مدارک ماشینم از روی داشبورد برداشت و درب عقب ماشینم را باز کرد و کیف سامسونت کرم قهوه ای رنگم را نیز سرقت کرد و کیف را به معصومه نجفی داد و هر دو (احمد و معصومه نجفی) با ماشین پراید خود از صحنه متواری شدند که در این حین من قصد تعقیب آنها را داشتم که پدر آنها محمد نجفی طبق نقشه قبلی مرحله جدید درگیری با من را شروع کرد و مانع از تعقیب من شد. که در این در گیری گوشی موبایل وی شکسته و در ماشین من پخش وپلا شد که هنوز هم در اختیار دارم و لذا بعد از نا امیدی از تعقیب و گریز نامبردگان ناچار به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مراتب را صورتجلسه نمودیم که در این لحظه سرکار استوار انوشه نیز آمدند و اعلام کردند که شما بازداشت هستید و دیگر به بنده اجازه هیچ کاری را ندادند تا بقیه مراحل احقاق حق از قبیل تنظیم شکایت – مراجعه به پزشکی قانونی و حتی مراحل دیگر را انجام دهم و لذا با ماموری مرا به شعبه پنجم حقوقی خانواده معرفی نمودند که در شعبه نیز بدلیل برنامه ریزی هماهنگ و بی نقص نامبردگان علنا من چیزی برای پرداخت مهریه نداشتم و اینجانب کاملا بی گناه و ناجوانمردانه روانه زندان شدم نکته قابل توجه اینکه در برگ رسید زندانی نیز به مجروح بودن اینجانب از ناحیه چشم چپ و لب به وضوح اشاره شده است و از این به بعد بود که نامبردگان سواره و بنده پیاده شدم و از زندان شکواییه ای تنظیم و ارسال نمودم ولی متاسفانه تاکنون هیچ موقع به حقم نرسیدم و لذا با تلاشهای فراوان پرونده ای در شعبه اول دادیاری(930383) به جریان افتاد ولی متاسفانه قاضی محترم پرونده برای بار دیگر اقدام به پایمال نمودن حق و حقوقم کرده و پرونده را رد نمودند بنابراین جهت جلوگیری از پیشامدهای ناگوار و ناخوشایند بعدی برای احقاق حق و حقوق ضایع و تباه شده ام به حضرتعالی پناه آورده ام چون این کیف برایم بیشتر از دو ملیارد ریال ارزش مالی بعلاوه کلیه اسناد و مدارکم دارد و بنده حدود یک ملیارد ریال به بانکها بدهکار میباشم – شغلم را از دست دادم – کارگران و راننده ام را از دست دادم – ماشینم را فروختم – پدرم یک قطعه زمین در بسیج 2 داشت آنرا نیز فروختیم پس دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این مساله دارد زندگی حال حاضرم را نیز به نابودی میکشاند ولی نکته جالب این است که بسیار نیز امیدوارم به اینکه با استعانت از خداوند منان و پروردگار متعال و مساعدتها و دستورات لازم و بجای جنابعالی به آنچه که حقم بوده و توسط این سه نفر سارق زورگیر پایمال شده است خواهم رسید پیشاپیش از همکاریهای بی دریغ حضرتعالی کمال تقدیر و تشکر فراوان معمول میگردد. – اجرکم عندالله. با تقدیم و تجدید احترام فراوان – رضا مظهر تلفن تماس 09124553530

سلام علیکم احتراما بدینوسیله به استحضار می رساند که اینجانب رضا مظهر فرزند اصغر در پی اختلافاتی که با خانواده همسرم بدلیل داشتن مشکلات اعصاب و روان وتحت نظر پزشک فوق متخصص اعصاب روان بودن وی (دکتراعتمادی فر-اراک) وعدم اطلاع بنده از این موضوع بسیار مهم که بعد از چندین ماه زندگی مشترک این موضوع بر ملا شد وبه همین دلیل استارت اختلافات ما زده شد و نامبرده به تحریک پدر ومادرو برادرش اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نمودند وبرایم در تاریخ 4/2/91 اخطاریه ای رسید که با مراجعه به کلانتری12معلوم شد که برای مهریه می باشد ومقررشد فردا 5/2/91 ساعت 9صبح با مراجعه به کلانتری مقدمات پرداخت انجام شود لذا اقدام به مهیا سازی وخرید سکه وتهیه پول نقد بابت پرداخت مهریه کردم و لذا مقارن ساعت 9صبح تاریخ 5/2/91 به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مشخص شد که مامورپرونده (استوار انوشه) در محل کلانتری حضور ندارند بنابراین به افسر نگهبان وقت (سروان بالیده) مراجعه وموضوع را مطرح کردم که وی اعلام نمودند به دلیل حضور استوار انوشه در جلسه دو ساعت دیگر مراجعه نمایید که هنگام خروج از کلانتری احمد نجفی سد راه بنده شده و گفت: کجا می روی؟ گفتم که به من اعلام نمودند که دو ساعت دیگر مراجعه کنم وی گفت نرو صبر کن الان زنگ میزنم تا استوار انوشه بیاید ولی بنده به حرکت خود ادامه داده و سوار ماشینم شدم وبه دفترکارم برگشتم بعد از چند دقیقه دیدم که معصومه نجفی (همسرم) با هیاهو و سر وصدا وارد دفتر کارم شد ومن نیز چون بیرون کار داشتم از دفتر بیرون آمدم و سوار ماشینم (پژو405 نقره ای) شدم ولی نامبرده به سرو صدا و آبروریزی خود ادامه داد که همسایه ها نیز شاهد وناظر این اتفاق بودند و وی به زور سوار ماشینم شد وبه سوی کلانتری حرکت کردیم حدود صد متر جلوتر(جلو مدرسه سر کار توکلی زیر پل هوایی) رسیده بودیم که ناگهان یک ماشین پراید سفید رنگ به رانندگی احمد نجفی و به سرنشینی محمد نجفی جلو ماشین من پیچید وترمز کرد هر دو پیاده شده واحمد نجفی در ابتدا چند لگد به درب ماشینم کوبید لذا من نیز از ماشین پیاده شدم که او با من درگیر شد و به همراه محمد نجفی مرا مورد ضرب وجرح قراردادند (در همین حین جمعیت زیادی که تعداد آنها بیش از صد نفر بود در محل جمع شدند که هم اکنون حدود بیش از ده نفر از آنها را پیدا کرده ام که چندین نفر آنها حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند) و احمد نجفی مدارک ماشینم از روی داشبورد برداشت و درب عقب ماشینم را باز کرد و کیف سامسونت کرم قهوه ای رنگم را نیز سرقت کرد و کیف را به معصومه نجفی داد و هر دو (احمد و معصومه نجفی) با ماشین پراید خود از صحنه متواری شدند که در این حین من قصد تعقیب آنها را داشتم که پدر آنها محمد نجفی طبق نقشه قبلی مرحله جدید درگیری با من را شروع کرد و مانع از تعقیب من شد. که در این در گیری گوشی موبایل وی شکسته و در ماشین من پخش وپلا شد که هنوز هم در اختیار دارم و لذا بعد از نا امیدی از تعقیب و گریز نامبردگان ناچار به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مراتب را صورتجلسه نمودیم که در این لحظه سرکار استوار انوشه نیز آمدند و اعلام کردند که شما بازداشت هستید و دیگر به بنده اجازه هیچ کاری را ندادند تا بقیه مراحل احقاق حق از قبیل تنظیم شکایت – مراجعه به پزشکی قانونی و حتی مراحل دیگر را انجام دهم و لذا با ماموری مرا به شعبه پنجم حقوقی خانواده معرفی نمودند که در شعبه نیز بدلیل برنامه ریزی هماهنگ و بی نقص نامبردگان علنا من چیزی برای پرداخت مهریه نداشتم و اینجانب کاملا بی گناه و ناجوانمردانه روانه زندان شدم نکته قابل توجه اینکه در برگ رسید زندانی نیز به مجروح بودن اینجانب از ناحیه چشم چپ و لب به وضوح اشاره شده است و از این به بعد بود که نامبردگان سواره و بنده پیاده شدم و از زندان شکواییه ای تنظیم و ارسال نمودم ولی متاسفانه تاکنون هیچ موقع به حقم نرسیدم و لذا با تلاشهای فراوان پرونده ای در شعبه اول دادیاری(930383) به جریان افتاد ولی متاسفانه قاضی محترم پرونده برای بار دیگر اقدام به پایمال نمودن حق و حقوقم کرده و پرونده را رد نمودند بنابراین جهت جلوگیری از پیشامدهای ناگوار و ناخوشایند بعدی برای احقاق حق و حقوق ضایع و تباه شده ام به حضرتعالی پناه آورده ام چون این کیف برایم بیشتر از دو ملیارد ریال ارزش مالی بعلاوه کلیه اسناد و مدارکم دارد و بنده حدود یک ملیارد ریال به بانکها بدهکار میباشم – شغلم را از دست دادم – کارگران و راننده ام را از دست دادم – ماشینم را فروختم – پدرم یک قطعه زمین در بسیج 2 داشت آنرا نیز فروختیم پس دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این مساله دارد زندگی حال حاضرم را نیز به نابودی میکشاند ولی نکته جالب این است که بسیار نیز امیدوارم به اینکه با استعانت از خداوند منان و پروردگار متعال و مساعدتها و دستورات لازم و بجای جنابعالی به آنچه که حقم بوده و توسط این سه نفر سارق زورگیر پایمال شده است خواهم رسید پیشاپیش از همکاریهای بی دریغ حضرتعالی کمال تقدیر و تشکر فراوان معمول میگردد. – اجرکم عندالله. با تقدیم و تجدید احترام فراوان – رضا مظهر تلفن تماس 09124553530

سلام علیکم احتراما بدینوسیله به استحضار می رساند که اینجانب رضا مظهر فرزند اصغر در پی اختلافاتی که با خانواده همسرم بدلیل داشتن مشکلات اعصاب و روان وتحت نظر پزشک فوق متخصص اعصاب روان بودن وی (دکتراعتمادی فر-اراک) وعدم اطلاع بنده از این موضوع بسیار مهم که بعد از چندین ماه زندگی مشترک این موضوع بر ملا شد وبه همین دلیل استارت اختلافات ما زده شد و نامبرده به تحریک پدر ومادرو برادرش اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نمودند وبرایم در تاریخ 4/2/91 اخطاریه ای رسید که با مراجعه به کلانتری12معلوم شد که برای مهریه می باشد ومقررشد فردا 5/2/91 ساعت 9صبح با مراجعه به کلانتری مقدمات پرداخت انجام شود لذا اقدام به مهیا سازی وخرید سکه وتهیه پول نقد بابت پرداخت مهریه کردم و لذا مقارن ساعت 9صبح تاریخ 5/2/91 به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مشخص شد که مامورپرونده (استوار انوشه) در محل کلانتری حضور ندارند بنابراین به افسر نگهبان وقت (سروان بالیده) مراجعه وموضوع را مطرح کردم که وی اعلام نمودند به دلیل حضور استوار انوشه در جلسه دو ساعت دیگر مراجعه نمایید که هنگام خروج از کلانتری احمد نجفی سد راه بنده شده و گفت: کجا می روی؟ گفتم که به من اعلام نمودند که دو ساعت دیگر مراجعه کنم وی گفت نرو صبر کن الان زنگ میزنم تا استوار انوشه بیاید ولی بنده به حرکت خود ادامه داده و سوار ماشینم شدم وبه دفترکارم برگشتم بعد از چند دقیقه دیدم که معصومه نجفی (همسرم) با هیاهو و سر وصدا وارد دفتر کارم شد ومن نیز چون بیرون کار داشتم از دفتر بیرون آمدم و سوار ماشینم (پژو405 نقره ای) شدم ولی نامبرده به سرو صدا و آبروریزی خود ادامه داد که همسایه ها نیز شاهد وناظر این اتفاق بودند و وی به زور سوار ماشینم شد وبه سوی کلانتری حرکت کردیم حدود صد متر جلوتر(جلو مدرسه سر کار توکلی زیر پل هوایی) رسیده بودیم که ناگهان یک ماشین پراید سفید رنگ به رانندگی احمد نجفی و به سرنشینی محمد نجفی جلو ماشین من پیچید وترمز کرد هر دو پیاده شده واحمد نجفی در ابتدا چند لگد به درب ماشینم کوبید لذا من نیز از ماشین پیاده شدم که او با من درگیر شد و به همراه محمد نجفی مرا مورد ضرب وجرح قراردادند (در همین حین جمعیت زیادی که تعداد آنها بیش از صد نفر بود در محل جمع شدند که هم اکنون حدود بیش از ده نفر از آنها را پیدا کرده ام که چندین نفر آنها حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند) و احمد نجفی مدارک ماشینم از روی داشبورد برداشت و درب عقب ماشینم را باز کرد و کیف سامسونت کرم قهوه ای رنگم را نیز سرقت کرد و کیف را به معصومه نجفی داد و هر دو (احمد و معصومه نجفی) با ماشین پراید خود از صحنه متواری شدند که در این حین من قصد تعقیب آنها را داشتم که پدر آنها محمد نجفی طبق نقشه قبلی مرحله جدید درگیری با من را شروع کرد و مانع از تعقیب من شد. که در این در گیری گوشی موبایل وی شکسته و در ماشین من پخش وپلا شد که هنوز هم در اختیار دارم و لذا بعد از نا امیدی از تعقیب و گریز نامبردگان ناچار به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مراتب را صورتجلسه نمودیم که در این لحظه سرکار استوار انوشه نیز آمدند و اعلام کردند که شما بازداشت هستید و دیگر به بنده اجازه هیچ کاری را ندادند تا بقیه مراحل احقاق حق از قبیل تنظیم شکایت – مراجعه به پزشکی قانونی و حتی مراحل دیگر را انجام دهم و لذا با ماموری مرا به شعبه پنجم حقوقی خانواده معرفی نمودند که در شعبه نیز بدلیل برنامه ریزی هماهنگ و بی نقص نامبردگان علنا من چیزی برای پرداخت مهریه نداشتم و اینجانب کاملا بی گناه و ناجوانمردانه روانه زندان شدم نکته قابل توجه اینکه در برگ رسید زندانی نیز به مجروح بودن اینجانب از ناحیه چشم چپ و لب به وضوح اشاره شده است و از این به بعد بود که نامبردگان سواره و بنده پیاده شدم و از زندان شکواییه ای تنظیم و ارسال نمودم ولی متاسفانه تاکنون هیچ موقع به حقم نرسیدم و لذا با تلاشهای فراوان پرونده ای در شعبه اول دادیاری(930383) به جریان افتاد ولی متاسفانه قاضی محترم پرونده برای بار دیگر اقدام به پایمال نمودن حق و حقوقم کرده و پرونده را رد نمودند بنابراین جهت جلوگیری از پیشامدهای ناگوار و ناخوشایند بعدی برای احقاق حق و حقوق ضایع و تباه شده ام به حضرتعالی پناه آورده ام چون این کیف برایم بیشتر از دو ملیارد ریال ارزش مالی بعلاوه کلیه اسناد و مدارکم دارد و بنده حدود یک ملیارد ریال به بانکها بدهکار میباشم – شغلم را از دست دادم – کارگران و راننده ام را از دست دادم – ماشینم را فروختم – پدرم یک قطعه زمین در بسیج 2 داشت آنرا نیز فروختیم پس دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این مساله دارد زندگی حال حاضرم را نیز به نابودی میکشاند ولی نکته جالب این است که بسیار نیز امیدوارم به اینکه با استعانت از خداوند منان و پروردگار متعال و مساعدتها و دستورات لازم و بجای جنابعالی به آنچه که حقم بوده و توسط این سه نفر سارق زورگیر پایمال شده است خواهم رسید پیشاپیش از همکاریهای بی دریغ حضرتعالی کمال تقدیر و تشکر فراوان معمول میگردد. – اجرکم عندالله. با تقدیم و تجدید احترام فراوان – رضا مظهر تلفن تماس 09124553530

سلام علیکم احتراما بدینوسیله به استحضار می رساند که اینجانب رضا مظهر فرزند اصغر در پی اختلافاتی که با خانواده همسرم بدلیل داشتن مشکلات اعصاب و روان وتحت نظر پزشک فوق متخصص اعصاب روان بودن وی (دکتراعتمادی فر-اراک) وعدم اطلاع بنده از این موضوع بسیار مهم که بعد از چندین ماه زندگی مشترک این موضوع بر ملا شد وبه همین دلیل استارت اختلافات ما زده شد و نامبرده به تحریک پدر ومادرو برادرش اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نمودند وبرایم در تاریخ 4/2/91 اخطاریه ای رسید که با مراجعه به کلانتری12معلوم شد که برای مهریه می باشد ومقررشد فردا 5/2/91 ساعت 9صبح با مراجعه به کلانتری مقدمات پرداخت انجام شود لذا اقدام به مهیا سازی وخرید سکه وتهیه پول نقد بابت پرداخت مهریه کردم و لذا مقارن ساعت 9صبح تاریخ 5/2/91 به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مشخص شد که مامورپرونده (استوار انوشه) در محل کلانتری حضور ندارند بنابراین به افسر نگهبان وقت (سروان بالیده) مراجعه وموضوع را مطرح کردم که وی اعلام نمودند به دلیل حضور استوار انوشه در جلسه دو ساعت دیگر مراجعه نمایید که هنگام خروج از کلانتری احمد نجفی سد راه بنده شده و گفت: کجا می روی؟ گفتم که به من اعلام نمودند که دو ساعت دیگر مراجعه کنم وی گفت نرو صبر کن الان زنگ میزنم تا استوار انوشه بیاید ولی بنده به حرکت خود ادامه داده و سوار ماشینم شدم وبه دفترکارم برگشتم بعد از چند دقیقه دیدم که معصومه نجفی (همسرم) با هیاهو و سر وصدا وارد دفتر کارم شد ومن نیز چون بیرون کار داشتم از دفتر بیرون آمدم و سوار ماشینم (پژو405 نقره ای) شدم ولی نامبرده به سرو صدا و آبروریزی خود ادامه داد که همسایه ها نیز شاهد وناظر این اتفاق بودند و وی به زور سوار ماشینم شد وبه سوی کلانتری حرکت کردیم حدود صد متر جلوتر(جلو مدرسه سر کار توکلی زیر پل هوایی) رسیده بودیم که ناگهان یک ماشین پراید سفید رنگ به رانندگی احمد نجفی و به سرنشینی محمد نجفی جلو ماشین من پیچید وترمز کرد هر دو پیاده شده واحمد نجفی در ابتدا چند لگد به درب ماشینم کوبید لذا من نیز از ماشین پیاده شدم که او با من درگیر شد و به همراه محمد نجفی مرا مورد ضرب وجرح قراردادند (در همین حین جمعیت زیادی که تعداد آنها بیش از صد نفر بود در محل جمع شدند که هم اکنون حدود بیش از ده نفر از آنها را پیدا کرده ام که چندین نفر آنها حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند) و احمد نجفی مدارک ماشینم از روی داشبورد برداشت و درب عقب ماشینم را باز کرد و کیف سامسونت کرم قهوه ای رنگم را نیز سرقت کرد و کیف را به معصومه نجفی داد و هر دو (احمد و معصومه نجفی) با ماشین پراید خود از صحنه متواری شدند که در این حین من قصد تعقیب آنها را داشتم که پدر آنها محمد نجفی طبق نقشه قبلی مرحله جدید درگیری با من را شروع کرد و مانع از تعقیب من شد. که در این در گیری گوشی موبایل وی شکسته و در ماشین من پخش وپلا شد که هنوز هم در اختیار دارم و لذا بعد از نا امیدی از تعقیب و گریز نامبردگان ناچار به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مراتب را صورتجلسه نمودیم که در این لحظه سرکار استوار انوشه نیز آمدند و اعلام کردند که شما بازداشت هستید و دیگر به بنده اجازه هیچ کاری را ندادند تا بقیه مراحل احقاق حق از قبیل تنظیم شکایت – مراجعه به پزشکی قانونی و حتی مراحل دیگر را انجام دهم و لذا با ماموری مرا به شعبه پنجم حقوقی خانواده معرفی نمودند که در شعبه نیز بدلیل برنامه ریزی هماهنگ و بی نقص نامبردگان علنا من چیزی برای پرداخت مهریه نداشتم و اینجانب کاملا بی گناه و ناجوانمردانه روانه زندان شدم نکته قابل توجه اینکه در برگ رسید زندانی نیز به مجروح بودن اینجانب از ناحیه چشم چپ و لب به وضوح اشاره شده است و از این به بعد بود که نامبردگان سواره و بنده پیاده شدم و از زندان شکواییه ای تنظیم و ارسال نمودم ولی متاسفانه تاکنون هیچ موقع به حقم نرسیدم و لذا با تلاشهای فراوان پرونده ای در شعبه اول دادیاری(930383) به جریان افتاد ولی متاسفانه قاضی محترم پرونده برای بار دیگر اقدام به پایمال نمودن حق و حقوقم کرده و پرونده را رد نمودند بنابراین جهت جلوگیری از پیشامدهای ناگوار و ناخوشایند بعدی برای احقاق حق و حقوق ضایع و تباه شده ام به حضرتعالی پناه آورده ام چون این کیف برایم بیشتر از دو ملیارد ریال ارزش مالی بعلاوه کلیه اسناد و مدارکم دارد و بنده حدود یک ملیارد ریال به بانکها بدهکار میباشم – شغلم را از دست دادم – کارگران و راننده ام را از دست دادم – ماشینم را فروختم – پدرم یک قطعه زمین در بسیج 2 داشت آنرا نیز فروختیم پس دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این مساله دارد زندگی حال حاضرم را نیز به نابودی میکشاند ولی نکته جالب این است که بسیار نیز امیدوارم به اینکه با استعانت از خداوند منان و پروردگار متعال و مساعدتها و دستورات لازم و بجای جنابعالی به آنچه که حقم بوده و توسط این سه نفر سارق زورگیر پایمال شده است خواهم رسید پیشاپیش از همکاریهای بی دریغ حضرتعالی کمال تقدیر و تشکر فراوان معمول میگردد. – اجرکم عندالله. با تقدیم و تجدید احترام فراوان – رضا مظهر تلفن تماس 09124553530

سلام علیکم احتراما بدینوسیله به استحضار می رساند که اینجانب رضا مظهر فرزند اصغر در پی اختلافاتی که با خانواده همسرم بدلیل داشتن مشکلات اعصاب و روان وتحت نظر پزشک فوق متخصص اعصاب روان بودن وی (دکتراعتمادی فر-اراک) وعدم اطلاع بنده از این موضوع بسیار مهم که بعد از چندین ماه زندگی مشترک این موضوع بر ملا شد وبه همین دلیل استارت اختلافات ما زده شد و نامبرده به تحریک پدر ومادرو برادرش اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نمودند وبرایم در تاریخ 4/2/91 اخطاریه ای رسید که با مراجعه به کلانتری12معلوم شد که برای مهریه می باشد ومقررشد فردا 5/2/91 ساعت 9صبح با مراجعه به کلانتری مقدمات پرداخت انجام شود لذا اقدام به مهیا سازی وخرید سکه وتهیه پول نقد بابت پرداخت مهریه کردم و لذا مقارن ساعت 9صبح تاریخ 5/2/91 به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مشخص شد که مامورپرونده (استوار انوشه) در محل کلانتری حضور ندارند بنابراین به افسر نگهبان وقت (سروان بالیده) مراجعه وموضوع را مطرح کردم که وی اعلام نمودند به دلیل حضور استوار انوشه در جلسه دو ساعت دیگر مراجعه نمایید که هنگام خروج از کلانتری احمد نجفی سد راه بنده شده و گفت: کجا می روی؟ گفتم که به من اعلام نمودند که دو ساعت دیگر مراجعه کنم وی گفت نرو صبر کن الان زنگ میزنم تا استوار انوشه بیاید ولی بنده به حرکت خود ادامه داده و سوار ماشینم شدم وبه دفترکارم برگشتم بعد از چند دقیقه دیدم که معصومه نجفی (همسرم) با هیاهو و سر وصدا وارد دفتر کارم شد ومن نیز چون بیرون کار داشتم از دفتر بیرون آمدم و سوار ماشینم (پژو405 نقره ای) شدم ولی نامبرده به سرو صدا و آبروریزی خود ادامه داد که همسایه ها نیز شاهد وناظر این اتفاق بودند و وی به زور سوار ماشینم شد وبه سوی کلانتری حرکت کردیم حدود صد متر جلوتر(جلو مدرسه سر کار توکلی زیر پل هوایی) رسیده بودیم که ناگهان یک ماشین پراید سفید رنگ به رانندگی احمد نجفی و به سرنشینی محمد نجفی جلو ماشین من پیچید وترمز کرد هر دو پیاده شده واحمد نجفی در ابتدا چند لگد به درب ماشینم کوبید لذا من نیز از ماشین پیاده شدم که او با من درگیر شد و به همراه محمد نجفی مرا مورد ضرب وجرح قراردادند (در همین حین جمعیت زیادی که تعداد آنها بیش از صد نفر بود در محل جمع شدند که هم اکنون حدود بیش از ده نفر از آنها را پیدا کرده ام که چندین نفر آنها حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند) و احمد نجفی مدارک ماشینم از روی داشبورد برداشت و درب عقب ماشینم را باز کرد و کیف سامسونت کرم قهوه ای رنگم را نیز سرقت کرد و کیف را به معصومه نجفی داد و هر دو (احمد و معصومه نجفی) با ماشین پراید خود از صحنه متواری شدند که در این حین من قصد تعقیب آنها را داشتم که پدر آنها محمد نجفی طبق نقشه قبلی مرحله جدید درگیری با من را شروع کرد و مانع از تعقیب من شد. که در این در گیری گوشی موبایل وی شکسته و در ماشین من پخش وپلا شد که هنوز هم در اختیار دارم و لذا بعد از نا امیدی از تعقیب و گریز نامبردگان ناچار به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مراتب را صورتجلسه نمودیم که در این لحظه سرکار استوار انوشه نیز آمدند و اعلام کردند که شما بازداشت هستید و دیگر به بنده اجازه هیچ کاری را ندادند تا بقیه مراحل احقاق حق از قبیل تنظیم شکایت – مراجعه به پزشکی قانونی و حتی مراحل دیگر را انجام دهم و لذا با ماموری مرا به شعبه پنجم حقوقی خانواده معرفی نمودند که در شعبه نیز بدلیل برنامه ریزی هماهنگ و بی نقص نامبردگان علنا من چیزی برای پرداخت مهریه نداشتم و اینجانب کاملا بی گناه و ناجوانمردانه روانه زندان شدم نکته قابل توجه اینکه در برگ رسید زندانی نیز به مجروح بودن اینجانب از ناحیه چشم چپ و لب به وضوح اشاره شده است و از این به بعد بود که نامبردگان سواره و بنده پیاده شدم و از زندان شکواییه ای تنظیم و ارسال نمودم ولی متاسفانه تاکنون هیچ موقع به حقم نرسیدم و لذا با تلاشهای فراوان پرونده ای در شعبه اول دادیاری(930383) به جریان افتاد ولی متاسفانه قاضی محترم پرونده برای بار دیگر اقدام به پایمال نمودن حق و حقوقم کرده و پرونده را رد نمودند بنابراین جهت جلوگیری از پیشامدهای ناگوار و ناخوشایند بعدی برای احقاق حق و حقوق ضایع و تباه شده ام به حضرتعالی پناه آورده ام چون این کیف برایم بیشتر از دو ملیارد ریال ارزش مالی بعلاوه کلیه اسناد و مدارکم دارد و بنده حدود یک ملیارد ریال به بانکها بدهکار میباشم – شغلم را از دست دادم – کارگران و راننده ام را از دست دادم – ماشینم را فروختم – پدرم یک قطعه زمین در بسیج 2 داشت آنرا نیز فروختیم پس دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این مساله دارد زندگی حال حاضرم را نیز به نابودی میکشاند ولی نکته جالب این است که بسیار نیز امیدوارم به اینکه با استعانت از خداوند منان و پروردگار متعال و مساعدتها و دستورات لازم و بجای جنابعالی به آنچه که حقم بوده و توسط این سه نفر سارق زورگیر پایمال شده است خواهم رسید پیشاپیش از همکاریهای بی دریغ حضرتعالی کمال تقدیر و تشکر فراوان معمول میگردد. – اجرکم عندالله. با تقدیم و تجدید احترام فراوان – رضا مظهر تلفن تماس 09124553530

سلام علیکم احتراما بدینوسیله به استحضار می رساند که اینجانب رضا مظهر فرزند اصغر در پی اختلافاتی که با خانواده همسرم بدلیل داشتن مشکلات اعصاب و روان وتحت نظر پزشک فوق متخصص اعصاب روان بودن وی (دکتراعتمادی فر-اراک) وعدم اطلاع بنده از این موضوع بسیار مهم که بعد از چندین ماه زندگی مشترک این موضوع بر ملا شد وبه همین دلیل استارت اختلافات ما زده شد و نامبرده به تحریک پدر ومادرو برادرش اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نمودند وبرایم در تاریخ 4/2/91 اخطاریه ای رسید که با مراجعه به کلانتری12معلوم شد که برای مهریه می باشد ومقررشد فردا 5/2/91 ساعت 9صبح با مراجعه به کلانتری مقدمات پرداخت انجام شود لذا اقدام به مهیا سازی وخرید سکه وتهیه پول نقد بابت پرداخت مهریه کردم و لذا مقارن ساعت 9صبح تاریخ 5/2/91 به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مشخص شد که مامورپرونده (استوار انوشه) در محل کلانتری حضور ندارند بنابراین به افسر نگهبان وقت (سروان بالیده) مراجعه وموضوع را مطرح کردم که وی اعلام نمودند به دلیل حضور استوار انوشه در جلسه دو ساعت دیگر مراجعه نمایید که هنگام خروج از کلانتری احمد نجفی سد راه بنده شده و گفت: کجا می روی؟ گفتم که به من اعلام نمودند که دو ساعت دیگر مراجعه کنم وی گفت نرو صبر کن الان زنگ میزنم تا استوار انوشه بیاید ولی بنده به حرکت خود ادامه داده و سوار ماشینم شدم وبه دفترکارم برگشتم بعد از چند دقیقه دیدم که معصومه نجفی (همسرم) با هیاهو و سر وصدا وارد دفتر کارم شد ومن نیز چون بیرون کار داشتم از دفتر بیرون آمدم و سوار ماشینم (پژو405 نقره ای) شدم ولی نامبرده به سرو صدا و آبروریزی خود ادامه داد که همسایه ها نیز شاهد وناظر این اتفاق بودند و وی به زور سوار ماشینم شد وبه سوی کلانتری حرکت کردیم حدود صد متر جلوتر(جلو مدرسه سر کار توکلی زیر پل هوایی) رسیده بودیم که ناگهان یک ماشین پراید سفید رنگ به رانندگی احمد نجفی و به سرنشینی محمد نجفی جلو ماشین من پیچید وترمز کرد هر دو پیاده شده واحمد نجفی در ابتدا چند لگد به درب ماشینم کوبید لذا من نیز از ماشین پیاده شدم که او با من درگیر شد و به همراه محمد نجفی مرا مورد ضرب وجرح قراردادند (در همین حین جمعیت زیادی که تعداد آنها بیش از صد نفر بود در محل جمع شدند که هم اکنون حدود بیش از ده نفر از آنها را پیدا کرده ام که چندین نفر آنها حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند) و احمد نجفی مدارک ماشینم از روی داشبورد برداشت و درب عقب ماشینم را باز کرد و کیف سامسونت کرم قهوه ای رنگم را نیز سرقت کرد و کیف را به معصومه نجفی داد و هر دو (احمد و معصومه نجفی) با ماشین پراید خود از صحنه متواری شدند که در این حین من قصد تعقیب آنها را داشتم که پدر آنها محمد نجفی طبق نقشه قبلی مرحله جدید درگیری با من را شروع کرد و مانع از تعقیب من شد. که در این در گیری گوشی موبایل وی شکسته و در ماشین من پخش وپلا شد که هنوز هم در اختیار دارم و لذا بعد از نا امیدی از تعقیب و گریز نامبردگان ناچار به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مراتب را صورتجلسه نمودیم که در این لحظه سرکار استوار انوشه نیز آمدند و اعلام کردند که شما بازداشت هستید و دیگر به بنده اجازه هیچ کاری را ندادند تا بقیه مراحل احقاق حق از قبیل تنظیم شکایت – مراجعه به پزشکی قانونی و حتی مراحل دیگر را انجام دهم و لذا با ماموری مرا به شعبه پنجم حقوقی خانواده معرفی نمودند که در شعبه نیز بدلیل برنامه ریزی هماهنگ و بی نقص نامبردگان علنا من چیزی برای پرداخت مهریه نداشتم و اینجانب کاملا بی گناه و ناجوانمردانه روانه زندان شدم نکته قابل توجه اینکه در برگ رسید زندانی نیز به مجروح بودن اینجانب از ناحیه چشم چپ و لب به وضوح اشاره شده است و از این به بعد بود که نامبردگان سواره و بنده پیاده شدم و از زندان شکواییه ای تنظیم و ارسال نمودم ولی متاسفانه تاکنون هیچ موقع به حقم نرسیدم و لذا با تلاشهای فراوان پرونده ای در شعبه اول دادیاری(930383) به جریان افتاد ولی متاسفانه قاضی محترم پرونده برای بار دیگر اقدام به پایمال نمودن حق و حقوقم کرده و پرونده را رد نمودند بنابراین جهت جلوگیری از پیشامدهای ناگوار و ناخوشایند بعدی برای احقاق حق و حقوق ضایع و تباه شده ام به حضرتعالی پناه آورده ام چون این کیف برایم بیشتر از دو ملیارد ریال ارزش مالی بعلاوه کلیه اسناد و مدارکم دارد و بنده حدود یک ملیارد ریال به بانکها بدهکار میباشم – شغلم را از دست دادم – کارگران و راننده ام را از دست دادم – ماشینم را فروختم – پدرم یک قطعه زمین در بسیج 2 داشت آنرا نیز فروختیم پس دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این مساله دارد زندگی حال حاضرم را نیز به نابودی میکشاند ولی نکته جالب این است که بسیار نیز امیدوارم به اینکه با استعانت از خداوند منان و پروردگار متعال و مساعدتها و دستورات لازم و بجای جنابعالی به آنچه که حقم بوده و توسط این سه نفر سارق زورگیر پایمال شده است خواهم رسید پیشاپیش از همکاریهای بی دریغ حضرتعالی کمال تقدیر و تشکر فراوان معمول میگردد. – اجرکم عندالله. با تقدیم و تجدید احترام فراوان – رضا مظهر تلفن تماس 09124553530

سلام علیکم احتراما بدینوسیله به استحضار می رساند که اینجانب رضا مظهر فرزند اصغر در پی اختلافاتی که با خانواده همسرم بدلیل داشتن مشکلات اعصاب و روان وتحت نظر پزشک فوق متخصص اعصاب روان بودن وی (دکتراعتمادی فر-اراک) وعدم اطلاع بنده از این موضوع بسیار مهم که بعد از چندین ماه زندگی مشترک این موضوع بر ملا شد وبه همین دلیل استارت اختلافات ما زده شد و نامبرده به تحریک پدر ومادرو برادرش اقدام به اجرا گذاشتن مهریه نمودند وبرایم در تاریخ 4/2/91 اخطاریه ای رسید که با مراجعه به کلانتری12معلوم شد که برای مهریه می باشد ومقررشد فردا 5/2/91 ساعت 9صبح با مراجعه به کلانتری مقدمات پرداخت انجام شود لذا اقدام به مهیا سازی وخرید سکه وتهیه پول نقد بابت پرداخت مهریه کردم و لذا مقارن ساعت 9صبح تاریخ 5/2/91 به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مشخص شد که مامورپرونده (استوار انوشه) در محل کلانتری حضور ندارند بنابراین به افسر نگهبان وقت (سروان بالیده) مراجعه وموضوع را مطرح کردم که وی اعلام نمودند به دلیل حضور استوار انوشه در جلسه دو ساعت دیگر مراجعه نمایید که هنگام خروج از کلانتری احمد نجفی سد راه بنده شده و گفت: کجا می روی؟ گفتم که به من اعلام نمودند که دو ساعت دیگر مراجعه کنم وی گفت نرو صبر کن الان زنگ میزنم تا استوار انوشه بیاید ولی بنده به حرکت خود ادامه داده و سوار ماشینم شدم وبه دفترکارم برگشتم بعد از چند دقیقه دیدم که معصومه نجفی (همسرم) با هیاهو و سر وصدا وارد دفتر کارم شد ومن نیز چون بیرون کار داشتم از دفتر بیرون آمدم و سوار ماشینم (پژو405 نقره ای) شدم ولی نامبرده به سرو صدا و آبروریزی خود ادامه داد که همسایه ها نیز شاهد وناظر این اتفاق بودند و وی به زور سوار ماشینم شد وبه سوی کلانتری حرکت کردیم حدود صد متر جلوتر(جلو مدرسه سر کار توکلی زیر پل هوایی) رسیده بودیم که ناگهان یک ماشین پراید سفید رنگ به رانندگی احمد نجفی و به سرنشینی محمد نجفی جلو ماشین من پیچید وترمز کرد هر دو پیاده شده واحمد نجفی در ابتدا چند لگد به درب ماشینم کوبید لذا من نیز از ماشین پیاده شدم که او با من درگیر شد و به همراه محمد نجفی مرا مورد ضرب وجرح قراردادند (در همین حین جمعیت زیادی که تعداد آنها بیش از صد نفر بود در محل جمع شدند که هم اکنون حدود بیش از ده نفر از آنها را پیدا کرده ام که چندین نفر آنها حاضر به شهادت در محضر دادگاه می باشند) و احمد نجفی مدارک ماشینم از روی داشبورد برداشت و درب عقب ماشینم را باز کرد و کیف سامسونت کرم قهوه ای رنگم را نیز سرقت کرد و کیف را به معصومه نجفی داد و هر دو (احمد و معصومه نجفی) با ماشین پراید خود از صحنه متواری شدند که در این حین من قصد تعقیب آنها را داشتم که پدر آنها محمد نجفی طبق نقشه قبلی مرحله جدید درگیری با من را شروع کرد و مانع از تعقیب من شد. که در این در گیری گوشی موبایل وی شکسته و در ماشین من پخش وپلا شد که هنوز هم در اختیار دارم و لذا بعد از نا امیدی از تعقیب و گریز نامبردگان ناچار به کلانتری 12 مراجعه نمودم و مراتب را صورتجلسه نمودیم که در این لحظه سرکار استوار انوشه نیز آمدند و اعلام کردند که شما بازداشت هستید و دیگر به بنده اجازه هیچ کاری را ندادند تا بقیه مراحل احقاق حق از قبیل تنظیم شکایت – مراجعه به پزشکی قانونی و حتی مراحل دیگر را انجام دهم و لذا با ماموری مرا به شعبه پنجم حقوقی خانواده معرفی نمودند که در شعبه نیز بدلیل برنامه ریزی هماهنگ و بی نقص نامبردگان علنا من چیزی برای پرداخت مهریه نداشتم و اینجانب کاملا بی گناه و ناجوانمردانه روانه زندان شدم نکته قابل توجه اینکه در برگ رسید زندانی نیز به مجروح بودن اینجانب از ناحیه چشم چپ و لب به وضوح اشاره شده است و از این به بعد بود که نامبردگان سواره و بنده پیاده شدم و از زندان شکواییه ای تنظیم و ارسال نمودم ولی متاسفانه تاکنون هیچ موقع به حقم نرسیدم و لذا با تلاشهای فراوان پرونده ای در شعبه اول دادیاری(930383) به جریان افتاد ولی متاسفانه قاضی محترم پرونده برای بار دیگر اقدام به پایمال نمودن حق و حقوقم کرده و پرونده را رد نمودند بنابراین جهت جلوگیری از پیشامدهای ناگوار و ناخوشایند بعدی برای احقاق حق و حقوق ضایع و تباه شده ام به حضرتعالی پناه آورده ام چون این کیف برایم بیشتر از دو ملیارد ریال ارزش مالی بعلاوه کلیه اسناد و مدارکم دارد و بنده حدود یک ملیارد ریال به بانکها بدهکار میباشم – شغلم را از دست دادم – کارگران و راننده ام را از دست دادم – ماشینم را فروختم – پدرم یک قطعه زمین در بسیج 2 داشت آنرا نیز فروختیم پس دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم و این مساله دارد زندگی حال حاضرم را نیز به نابودی میکشاند ولی نکته جالب این است که بسیار نیز امیدوارم به اینکه با استعانت از خداوند منان و پروردگار متعال و مساعدتها و دستورات لازم و بجای جنابعالی به آنچه که حقم بوده و توسط این سه نفر سارق زورگیر پایمال شده است خواهم رسید پیشاپیش از همکاریهای بی دریغ حضرتعالی کمال تقدیر و تشکر فراوان معمول میگردد. – اجرکم عندالله. با تقدیم و تجدید احترام فراوان – رضا مظهر تلفن تماس 09124553530

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.