با سلام و خسته نباشید زنی هستم 40 ساله که شش سال پیش با مردی ازدواج کردم که ازدواج دومش بود و یک پسر 14 ساله داشت او بیماری تالاسمی داشت ولی در آن دوره که ارتباط خانوادگی داشتیم قبل از نامزدی حالشان خوب بود و شاغل هم بودند و درآمد خوبی هم داشتند بعد از شناخت کافی ما به عقد ه درآمدیم و من هیچ مهریه ای نخواستم بجز تمام جلدهای کتاب دهخدا را از آنجا که معتقد ب مهریه پول و سکه نیستم این مهریه را برای خود انتخاب نمودم هر چند که مورداعتراض خیلی ها بود و چون از نظر ظاهری هیچ مشکلی نداشتم و سالم بودم و ازدواج اولم هم بود همه معتقد بدند باید مهریه سکه می گرفتم. جشن عروسی برگزار شد و سرخانه امان رفتیم ولی هنوز یکسال نشده متوجه شدم که خیلی به سرکار نمی رود و خانه می ماند تا اینکه شرکتشان تعدیل نیرو کردند و ایشان بیکار شد از آنجا بود که تازه فهمیدم ایشان + تالاسمی بیماری افسردگی هم دارند که به من نگفتند البته این بیماری ها ریشه در خانواده ابشان داشت. ما در کل هیچ رابطه زناشویی با هم نداریم چون ایشان توانایی این کار را ندارند و بخاطر بیماری تالاسمی هم نمی توانیم بچه دار شویم بعد از بیکار شدن ایشان من که قبل از ازدواج با ایشان شاغل بودم و بعد از ازدواج در خانه ماندم طبق گفته خودشان مجبورشدم دوباره دنبال کار بگزدم. و با شاغل شدن من ایشان خیالشان راحت شد و به اصرار من دنبال کار می گشتند و همین الان هم باز همین منوال را دارند به اصطلاح یک خط در میان سر کار می روند و به همان اندازه هم حقوق میگیرند که خیلی کم است. سال پیش به دلیل اینکه صاحبخانه به کاریه خانه امان اضافه نمود و پول پیش می خواست ایشان به من پیشنهاد دادند که با خواهر (که ازدواج نکرده اند و در واقع پسر ایشان را بزرگ کرده اند) یک واحد آپارتمان بزرگ بگیریم و من هم چون میدیدم تحت فشار است قبول کردم روزهای اول خوب بود و بعد از یک مدتی شروع شد خواهر ایشان سرهر چیزی به من گیر می دهند و دعوا راه می اندازند. تا بحال چندین بار با ایشان صحبت کرده ام که بیاییم از هم جدا شویم چون واقعاً خسته شده ام من دختری بودم (قبل از ازدواج) بذله گو شاد و پر تحرک که حالا من نیز مثل خودشان دچار بیماری افسردگی شده ام و بخاطر بیماری ایشان هیچ جا نمی توانم بروم ایشان راضی به طلاق نیستند و هر بار که اسم طلاق می آید ایشان به التماس می افتند و سرشان را به دیوار یا زمین می کوبند در عین حال مانده ام که زیاد به من هم توجه نمی کنند. نمی دانم چرا حس دلسوزیم گل می کند و نمی توانم به ایشان نه بگویم خانه پدر و مادرم در ورامین است(البته بعد از ازدواج ما رفتند بخاطر بیمار آسم مادرم) و من نمی دانم بعد از ترک ایشان من حتماً باید به خانه پدرم بروم یا نه میتوانم به خانه خواهرم که یکسال از من کوچکتر است بروم ایشان ازدواج کرده اند و ما با هم ارتباط بسیار خوبی داریم اگر می شود مرا راهنمایی کنید که چطور می توانم بدون دردسر مراحل قانونی را طی کنم من هر روز از ورامین نمی توانم بیایم تهران بروم سرکار و اینکه ایشان خیلی آدم عصبی هستند و بعد از ترک من حتما روی دنده لجبازی می افتند و اذیت و آزارهایشان شروع می شود اینکه بیاید محیط کارم و آبروریزی راه بیندازد. کلاً خیلی در شک و تردید هستم و نمی دانم قانون چقدر می تواند از من حمایت کند و البته این را هم بگویم که تا بعد از مراسم نامزدی من نمی دانستم ایشان پسر به این بزرگی دارند.(خانواده من فرم صورت و بدنشان طوری است که نصف سن اصلی خودشان را نشان می دهند هم اکنون هر کسی که بیرن مرا با این آقا می بیند فکر می کند که پدر من است. باتشکر و سپاس فراوان بخاطر پاسخ ارزشمندتان.

پست های مرتبط
سلام مطابق با قانون تملک آپارتمانها مدیر ساختمان جهت رفع مشکلات ساختمان اقدام و از شارژ هزینه و از ساکنین یا مالکین وصول می کند
سلام امور مالیاتی فقط سند رسمی را ملاک قرار میدهد و معمولا سند را خود افراد ارائه می دهند
سلام در صورتی که مرد متقاضی طلاق باشد مرد باید امادگی پرداخت حقوق مالی زوجه را مثل نفقه تا پایان عده ، اجرت المثل دوره زوجیت ، جهیزیه ، و مهریه را داشته باشد
به موجب قانون بیع فاسد فاقد اثر حقوقی هست و از طرفی جهت معامله باید مشروع باشد تا عقد باطل نباشد
سلام وقت بخیر در جرایم مالی معمولا دادگاه اگر مبلغزیاد باشد وثیقه اخذ می کند در جرایم با مبلغ کم تا دو برابر مبلغ کفالت اخذ می کنند
